موانع نوانديشي در رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي

با معرفي اجمالي برنامه‌هاي جديد دانشگاه شيراز

 

 

    

 

 

          يكي از بنيادي‌ترين آفت‌هاي موجود در رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي كه مانع اصلي نوانديشي شده است، همان عادت‌زدگي و سنگ‌شدگي ذهني است. اين عادت‌زدگي در چند شاخه و حوزه‌ي مختلف نمودِ آشكار دارد.

          نخستين نمودِ آشكار عادت‌گرايي در دانشكده هاي ادبيات و در گروه‌هاي زبان و ادبيات فارسي دلبستگي به برنامه‌هاي ناكارآمد موجود است؛ برنامه‌هايي كه در سال‌هاي دورِِ گذشته در شرايطي كاملاً متفاوت نوشته شده و با شرايط اجتماعي زمانِ حاضر همخواني ندارند. برنامه‌هايي كه نمي‌توانند بسياري از نيازهاي عمومي جامعه‌ي امروز را پاسخ گويند.

          جامعه‌ي ادبي امروزِ ما نيازمند تعداد زيادي متخصص است كه دانشكده‌هاي ادبيات فارسي با شرايط كنوني هرگز قادر به تربيت چنين متخصصاني نيستند. با آن‌كه سال‌هاست زمزمه‌ي بازنگري اساسي برنامه‌هاي رشته‌ي ادبيات به گوش مي‌رسد، ذهن‌هاي عادت كرده به برنامه‌هاي گذشته، به شيوه‌هاي گوناگون در برابر هر تغييري مقاومت مي‌كنند و تن به تحول نمي‌دهند.

          محصولاتي كه از دانشكده‌هاي ادبيات و از گروه‌هاي زبان و ادبيات فارسي بيرون مي‌آيند بسيار همانند يكديگرند. و برنامه‌هاي رشته‌ي ادبيات نمي‌توانند در بسياري از حوزه‌هاي ضروري متخصص توليد كند مثلاً:

          ادبيات كودك و نوجوان، ادبيات داستاني، نقد و نظريه‌ي ادبي، ادبيات تطبيقي، زبان‌شناسي زبان فارسي، ادبيات عاميانه و فولكلوريك، ادبيات كاربردي، جامعه‌شناسي ادبيات و بسياري ديگر از اين‌گونه رشته‌ها.

          اگر هم كسي در يكي از اين رشته‌ها صاحب توانايي‌هايي باشد، توانايي‌هاي خود را از طريق فعاليت‌هاي شخصي و علايق فردي به دست آورده است، نه اين كه دانشگاه براي او برنامه‌ريزي كرده باشد.

          ذهن‌هاي عات زده، هم در برابر اصلاح برنامه‌هاي موجود مقاومت مي‌كنند و هم در برابر ايجاد گرايش‌هاي جديد. حتي بعضي استادانِ نام‌دار كه بي‌ارتباط با حوزه‌هاي معاصر هم نيستند، باز متأسفانه همراهيِ لازم را در تغيير برنامه‌ها ندارند.

          از كسي نام نمي‌برم ولي گفته‌ي برخي از استادان محترم دانشگاه بسيار تأمل‌برانگيز است. معمولي‌ترين آن‌ها اين است كه «ما براي ايجاد رشته‌هاي جديد، متخصص نداريم.» و اين يعني گرفتار آمدن در همان دايره‌ي بسته و تسلسل بي‌نتيجه: گرايش‌ ايجاد نمي‌كنيم چون متخصص نداريم. متخصص نداريم چون گرايش ايجاد نشده است...

يكي ديگر از نمودهاي عادت‌زدگي در رشته‌ي ما شيوه‌ي خوانشِ يكسان، همانند و تكراريِ متون گذشته است.

جامعه‌ي گذشته‌ي ما با شرايط ويژه‌ي خود، زيبايي‌شناسي خاص خود را داشت و ادبيات ويژه‌ي خود را مي‌طلبيد، اما شرايط تازه‌ي جهاني در همه‌ي عرصه‌هاي فرهنگ، هنر و ادبيات حضور يافته است و آدمي از نوع ديگر را پديد آورده است.

امروزه از يك سو اشتياق و شيفتگي به نوجويي و نوخواهي در برخي از جوانان ما تا به حدي است كه با هر چيزي كه بوي سنت بدهد مبارزه مي‌كنند و سر از پا نشناخته خواهانِ عمل به جديدترين نظريه‌هاي فلسفي، هنري و فرهنگي و ادبي هستند و از سوي ديگر عده‌اي هم‌چنان با دلبستگي به سنت‌ها با مسلّم‌ترين دست‌آوردهاي دنياي جديد هم ناسازگاري دارند و هر چيز تازه‌اي را با نگاهي تلخ و بدبينانه مي‌نگرند و در پذيرش هر پديده‌ي نو ترديد مي‌كنند.

ضرورت آشكار نوانديشي و نوگرايي در ادبيات معاصر و شيفتگيِ بسياري از اهل ادبِ امروز به نوجويي و نوآوري ادبيات فارسي، گاهي سوءتفاهمي گزنده را هم در پي داشته و داوري‌هاي ناشايستي را در پيوند با ادبياتِ گذشته‌ي ايران باعث شده است. تا آن‌حد كه برخي از خام‌انديشان، ادبياتِ گذشته‌ي ايران را مايه‌ي سرافكندگي و شرمساري انگاشته‌اند...

يكي از دلايل روشن اين پنداشت‌هاي نادرست، شيوه‌هاي مطالعه، تدريس و بررسي سنتي متونِ گذشته است.

بسياري از دانشكده‌هاي ادبيات ما رو به گذشته دارند و برنامه‌هاي درسي رشته‌ي ادبيات به گونه‌اي تنظيم شده است كه فرصت مناسب براي واكاوي نظريه‌هاي جديد ادبي را فراهم نمي‌آورد.

سايه‌ي سنگينِ معني‌يابيِ متن، بر مبناي هميشگي زندگي‌نامه‌ي شاعران و تاريخ ادبيات، هم‌چنان بر سرِ كلاس‌هاي دانشكده‌ي ادبيات مانده است. به همين دليل است كه متن‌هاي ارزشمند گذشته، در دانشكده‌هاي ادبياتِ كشور ما معمولاً به يك شيوه خوانده مي‌شوند و استاد و دانشجو، تمام تلاشِ خود را به كار مي‌بندند تا به هر صورتي كه هست، با همان ابزارهاي سنتي به «نيت مؤلف» پي ببرند.

امروز ديگر در جوامع ادبي، به گونه‌اي گسترده، اين نظريه به باور عمومي رسيده است كه متن باز را تنها مؤلف (نويسنده و شاعر) معني‌گذاري نمي‌كند، از آن‌گونه معني‌گذاري‌‌هايي كه خواننده ناگزير باشد تنها معنيِ موردِ نظر او را بپذيرد.

در سده‌هاي گذشته، شاعران همچون دانايانِ كل همه‌ي متن را در سيطره‌ي خود داشتند و خوانندگانِ خود را مانند شنوندگاني گوش به فرمان پند و اندرز مي‌دادند. انگار آمده بودند تا موضوعاتي را كه آنان خبر دارند و ديگران نمي‌دانند آموزش دهند! و خوانندگان هم اين فرونشيني را پذيرفته بودند! به همين دليل، خواننده هر جا به متن مي‌انديشيد، بلافاصله در فكر فرو مي‌رفت كه آيا مقصود شاعر چه بوده است؟ با چه نيتي سخن را اين‌گونه بيان كرده است؟ و براي دريافت مقصود و منظور او بايد چه تدبيري به كار بست؟ پرسش‌هايي كه هنوز هم موقع خواندنِ متن، از نخستين پرسش‌هايي هستند كه به ذهن بسياري از افراد مي‌آيند. اما ساليانِ سال است كه در نهضتي به نام «نقد نو» مؤلفان و شاعران را از آن جايگاه پادشاهي و فرمان‌روايي بلامنازع پايين كشيده‌اند تا به جمهوري برسند. در اين جمهوري همه‌ي خوانندگان از شهرونداني هستند كه حق رأي و نظر دارند و محور تصميم‌گيري درباره‌ي اين جامعه، همه‌ي شهرونداني هستند كه در دوره‌ي معاصر، مطابقِ «افق انتظارات» خود، حق رأي و نظر دارند.

راست آن است كه بسياري از متون ارزشمند گذشته‌ي ما، آغوش خود را براي خوانش‌هاي گوناگون و دريافت‌هاي متعدد بازگذاشته‌اند و ما مي‌توانيم با روي‌كردهاي مختلف به سراغ اين متون برويم و دريافت‌هاي متنوعي از آن‌ها داشته‌ باشيم. هنگامي كه متون گذشته را با روي‌كردهاي جديد، مانند روي‌كرد فرماليستي، اسطوره‌اي، ساختارگرايانه، فمنيستي و ديگر روي‌‌كردها بازخواني مي‌كنيم، به دريافت‌هايي تازه مي‌رسيم كه پيش از اين نرسيده بوديم، در واقع متن را بازخواني و در آن معني‌آفريني مي‌كنيم. اين شيوه‌ي قرائت، متونِ ما را از قفس‌ روي‌كرد يكسونگرانه و تكراري نجات مي‌دهد و باعث گسترشِ معنا و تنوع دريافت مي‌شود. در آن صورت است كه ما باور مي‌كنيم معنيِ نهايي و قطعي وجود ندارد و هربار مي‌توان متناسب با افق انتظار و زاويه‌ي نگاه، معني تازه‌اي را در متن جست‌وجو كرد و به عرصه آورد.

                   حال اگر در تحقيقات دانشگاهي به اين نگاه‌هاي تازه بي‌توجهي بشود، در نوشته‌هاي غيردانشگاهي به آن‌ها پرداخته مي‌شود. ماهيت تحقيقات و نوشته‌هاي دانشگاهي معمولاً علمي، مستند، روشمند و آكادميك است و نوشته‌هاي غيردانشگاهي كمتر اين‌چنيند. نتيجه چه مي‌شود؟ همان مي‌شود كه امروزه مي‌بينيم: نوشته‌هاي فراوان، كه در آن‌ها تازگي نگاه و نوگرايي ديده مي‌شود، اما بيشتر آن‌ها غيرمستند، پريشان، سست و همراه با سوءتفاهم هستند.

                    و همين نوشته‌هاي غيرعلمي و دچار سوءتفاهم، مرجع و منشأ فهم و دريافت‌ بسياري از جوانان علاقه‌مند از مباحث و نظريه‌هاي نو مي‌شوند. تخريب زبان براي آشنايي‌زدايي و زبان‌ورزي، اخلاق‌گريزي براي هنجارشكني از آشكارترين نمونه‌هاي آن است.

                   در چشم‌انداز تحولات شگفت‌انگيز جهان معاصر، مي‌توان همچنان زلزله‌هاي مهيب فرهنگي اجتماعي را پيش‌بيني كرد و ساختمان باشكوهِ رشته‌ي ادبيات فارسي به يك خانه‌تكاني جدي و بازسازي اساسي و نوسازي همه‌جانبه نيازمند است. چند سال پيش، اين بنده به كساني كه به بناي كهنه و فرسوده‌ي برنامه‌هاي ادبيات دانشگاه‌ها دل بسته‌اند، هشدار داده بودم كه زلزله‌اي در راه است و اگر بخواهند خود را نجات ندهند و همچنان در همين بناي كهنه بمانند، اين بنا بر سر آن‌ها فرو خواهد ريخت. و امروز آن زلزله از لايه‌هاي زيرين بالا آمده و به سطح رسيده است و اين ساختمان در حال لرزيدن است.

          هماهنگي و همسويي آموزشهاي علمي و عملي با نيازهاي روز جامعه، يكي از بنياديترين شيوههاي آموزش در همه‌ي كشورهاي پيشرفته است.

شناخت راستين نيازهاي زمانه، بازنگري در شيوههاي آموزش گذشته، بهرهگيري از ابزارهاي تازه و پيشرفته، استفاده از تجربه هاي موفق ديگران، به همراه مخاطبشناسي، از عواملي هستند كه براي برنامهريزي شايسته‌ي آموزشي بايد در نظر داشت.

شيوههاي ناكارآمد آموزشي، در رشته هاي گوناگون، در مراكز آموزشي ما، روشنتر از آن است كه بتوان آن را پنهان كرد. بديهي است كه  يكي از عوامل واقعي توسعه نيافتگي در كشور ما، همين روشهاي كهنه، ناكارآمد و ناساز با نيازهاي روز است.

          امروزه كه مردم ايران با گونههاي رنگارنگ امور فرهنگي در سطح جهان روبه رو شدهاند، يكي از بنيادي ترين راههاي تقويت، استحكام و تعالي فرهنگ معاصر ايران، پيوند استوار اين فرهنگ با فرهنگ ارجمند گذشته است و اين مهم جز با شناخت ويژگيها و نيازهاي دنياي معاصر و ارزشهاي فرهنگي گذشته امكان پذير نخواهد بود.

          ساليان درازي است كه بسياري از صاحب نظران زبان و ادبيات فارسي از ضعف برنامههاي درسي در مقاطع مختلف اين رشته ناليده و اشكالات فراوان آن را برشمردهاند، اما با وجود همه‌ي اين اشكالات، هنوز برنامه‌ي اجرايي شايسته و جامعي براي رفع معايب و نقايص اين رشته ارائه نشده است. آشكارترين اشكال و ضعف برنامههاي اين رشته، كليگرايي، كهنهگرايي، تهي بودن از ذوق و خلاقيت ونبود گرايشهاي تخصصي است و اين امر با سادهترين اصول آموزشي نيز در تعارض است. و دانش آموختگان اين رشته، ناگزير، با اطلاعات كلي و پراكنده، سطحي و معمولاً بدون تخصص ويژه، فارغالتحصيل ميشوند.

          كوتاه سخن اينكه بررسي و بازنگري دقيق دروس و ايجاد گرايشهاي مورد نياز جامعه، در مقاطع سه گانه‌ي كارشناسي ، كارشناسي ارشد و دكتري رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي، از بايسته ترين اقدامات آموزشي است كه بايد هرچه سريعتر انجام گيرد:

- متأسفانه در هيچ يك از آزمون‌هاي سه‌گانه (كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري) هيچ امتيازي به خلاقيت هاي ادبي داده نمي شود. اين آزمون‌ها تنها به اطلاعات و دانش متقاضيان توجه دارند، نه به ذوق و بينش آن‌ها. اين شيوه‌ي گزينش دانشجو باعث مي شود كه داستان نويسان، شاعران و منتقدان صاحب ذوق و خلاقيت كه در آفرينش و توليدات ادبي موفق هستند، در اين آزمونها چندان كاميابي نداشته باشند- مگر تعداد كمي كه در كنار خلاقيت‌ها و آفرينش‌هاي ادبي  خود، از عهده‌ي پرسش هاي غير ذوقي هم برآيند- و اگر هم اين آفريدگاران آثار ادبي به نوعي از تنگناي آزمونها بگذرند و به دانشگاه راه يابند، در دانشگاه هيچ برنامه اي براي پرورش آنها نيست.

- اشكال ديگر برنامه‌ي موجود اين است كه متون درسي رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي در دوره‌ي خراساني وعراقي و در محدوده‌ي قرن چهارم تا هشتم متمركز شده است. و از قرن نهم تا به امروز، تنها در دوره‌ي كارشناسي 2 واحد در حوزه سبك هندي و 4 واحد در حوزه ادبيات معاصر در برنامه پيش بيني شده است. به همين دليل دانش آموختگان اين رشته از تحولات و متون ادبي 600 سال اخير آگاهي شايسته اي ندارند.

- با آنكه عنوان رشته" زبان و ادبيات فارسي " است، اما برنامه هاي درسي اين رشته بر محور ادبيات تنظيم شده و زبان فارسي در سايه و حاشيه قرار گرفته است.

- اشكال ديگر برنامه‌هاي درسي اين رشته، اين است كه در آن از موضوعات بسيار ضروري و كارآمد كه دانش آموختگان اين رشته در جامعه‌ي خود مسؤول پاسخ گويي به آنها هستند، هيچ خبري نيست. براي نمونه مي توان به موارد زير اشاره كرد:

نامه نگاري و مكاتبات اداري، ويراستاري عملي، فن داستان نويسي و شناخت مباني و عناصر آن ، سخنوري، جامعه شناسي ادبيات ، ادبيات كودكان و نوجوانان و ...

- بي ارتباطي با ادبيات جهان از ديگر اشكالات برنامه‌هاي رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي است. دانش آموختگان اين رشته هرگز نه با شاهكارهاي ادبي جهان آشنا مي شوند، نه با مكاتب نقد ادبي و نه با تأثير ادبيات ايران و جهان. و حتي گاهي نامآورترين شخصيت هاي ادبي جهان را هم نمي‌شناسند.

- و بسياري از اشكالات ديگر.

 


نگاهي به نتيجه‌ي كلي چند پرسشنامه:

          نتيجه‌ي كلي پرسشنامه‌هايي كه براي نظرخواهي از تعدادي از دانشجويان، استادان زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شيراز در مورد بازنگري در برنامه هاي درسي اين رشته تهيه و توزيع شده به شرح زير است:

- ضرورت بازنگري و تغيير برنامه هاي درسي رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي 100% موافق

- ضرورت ايجاد گرايش در دوره‌ي كارشناسي 64% موافق

- ضرورت ايجاد گرايش در دوره‌ي كارشناسي ارشد 93% موافق

- ضرورت ايجاد گرايش در دوره‌ي دكتري 100% موافق

دروسي كه در پرسشنامه هاي يادشده بر ايجاد يا تقويت و گسترش آنها بيشترين تأكيد شده، به ترتيب عبارتند از:

 ادبيات معاصر، بويژه آشنايي با اصول و مباني داستان نويسي، آيين سخنوري، نامه نگاري اداري و گزارش نويسي ، ويراستاري و بررسي و نقد كتاب، آشنايي با شاهكارهاي ادبي جهان و مكاتب نقد ادبي، آشنايي با فرهنگ و زبانهاي پيش از اسلام، ادبيات كودكان و نوجوانان، مقدمات زبان و زبان شناسي، جامعه شناسي ادبيات و مكالمه‌ي عربي.

 

نگاهي كوتاه به برنامه‌ي دانشگاه شيراز

      گروه زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شيراز، بر اساس ضرورتي بسيار مهم، كه بارها در سطح كشور بر آن تأكيد شده است، از سال 1378، با برنامه‌اي روشن و جدي به بازنگري برنامه‌هاي آموزشيِ رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي پرداخت و در مدت دو سال با تلاشي مستمر و پي‌گير طرحي جامع تدوين كرد. اين برنامه‌ي جامع كه با نظرخواهي علمي و آماري از اعضاي هيأت علمي و دانشجويان تنظيم گرديد، تمام برنامه‌هاي درسي اين رشته را در دوره‌هاي كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري، فرا مي‌گرفت.

      ناگفته نماند كه گروه زبان و ادبيات فارسي، پيش از تدوينِ برنامه، با برگزاريِ همايشي گسترده، در ارديبهشت 1379، از بسياري از صاحب‌نظران داخلي و خارجي، نظرسنجي كرد و آن را دستمايه‌ي كار خود قرار داد.

      برنامه‌ي ياد شده به گونه‌اي تنظيم گرديد كه با برنامه‌هاي كلانِ كشور هماهنگ باشد و بر بنياد موارد زير پي‌ريزي شده باشد:

الف: جنبه‌ي كاربردي داشته باشد.

ب: جنبه‌ي تخصصي داشته باشد.

ج: پاسخ‌گوي پرسش‌ها و نيازهاي جامعه‌ي معاصر باشد.

د: جذاب و رغبت برانگيز باشد.

      اين برنامه‌ كه به همت چند تن از اعضاي محترم هيأت علمي گروه تدوين گرديد، در دستور كار شوراي گروه قرار گرفت و همه‌ي جزئيات و كليات برنامه در جلسه‌هاي متعدد شورا نقد، بررسي و اصلاح گرديد و برنامه‌ي نهايي سامان گرفت. اين برنامه‌ي جامع كه در حدود 300 صفحه تنظيم شده بود، به همه‌ي دانشگا‌ه‌هاي كشور فرستاده شد و از همه‌ي گروه‌هاي زبان و ادبيات فارسي درخواست گرديد تا نظرات انتقادي و پيشنهادي خود را به دانشگاه شيراز ارائه دهند.

      سال 1382 براي آگاهي از نظرات استادان دانشگاه‌هاي كشور و تحليل برنامه‌ي پيشنهادي، همايشي ديگر در دانشگاه شيراز برگزار گرديد. در اين همايش نمايندگاني از همه‌ي دانشگاه‌هاي كشور حضور يافتند و نتيجه‌ي نظرات اعضاي هيأت علمي دانشگاه‌هاي خود را مطرح كردند. شركت كنندگان در همايش در چهار كارگروه تقسيم شده بودند و به صورت جدي، همه‌ اجزاي برنامه را از ديدگاه‌هاي مختلف بررسي كردند. نتيجه‌ي بررسي‌هاي گروه‌هاي چهارگانه‌ي همايش، پس از اجراي همايش، در جلسه‌هاي مختلف گروه زبان و ادبيات فارسي مطرح شد و برنامه‌ي پيشنهادي، بر اساس نظرات تازه يك بار ديگر اصلاح گرديد و بازنويسي شد.

      برنامه‌ي نهايي براي تصويب به دانشگاه فرستاده شد و پس از چندين بار اصلاحِ مجدد، روز يكشنبه 18/2/84 در شوراي برنامه‌ريزي و روز 25/4/84 در شوراي دانشگاه شيراز خوشبختانه، به تصويبِ نهايي رسيد.

 

برخي از ويژگي هاي اين برنامه:

1- در اين برنامه، دروس دوره هاي سه گانه‌ي رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي ( كارشناسي، كارشناسي ارشد و دكتري) داراي ساختاري منطقي و هماهنگ هستند و هر دوره، دوره‌ي پيش از خود را كامل مي كند. (مقدمات تدوين برنامه‌ي فوق دكتري يا دكتراي تخصصي اين رشته نيز آماده شده و در اين زمينه مطالعاتي انجام پذيرفته است.)

2- در اين برنامه براي نخستين بار در دوره‌هاي تحصيلات تكميلي رشته‌ي زبان و ادبيات فارسي چندين گرايش‌ پيش‌بيني شده است. و دانشجويان اين رشته، اختيار دارند مطابق با ذوق، سليقه و علاقه، يكي از گرايش هاي دلخواه خود را انتخاب نمايند و با انگيزه‌ي بيشتر به تحصيل ادامه دهند.

كارشناسي ارشد:

الف- گرايش ادبيات عرفاني و غنايي

ب- گرايش ادبيات حماسي و اسطوره‌اي

ج- گرايش ادبيات معاصر

دكتري:

الف- گرايش ادبيات عرفاني

ب- گرايش اديبات غنايي

ج- گرايش ادبيات حماسي

3- تعداد واحدهاي انتخابي و اختياري به گونه‌اي قابل توجه افزايش يافته است (براي نمونه در دوره‌ي كارشناسي 48 واحد انتخابي تعريف شده كه دانشجو 26 واحد از آن‌ها را انتخاب مي‌كند).

 - برخي از واحدهاي درسي كه ضروري به نظر نمي‌رسيد حذف گرديده است.

- برخي از درس‌هاي همانند در هم ادغام شده است.

- برخي از درس‌هاي تازه، متناسب با نيازهاي جامعه ايجاد شده است.

4- در اين برنامه تلاش شده است، ضمن تأكيد بر متون ارزشمند گذشته ، تصويري جامع و روشن از ادبيات معاصر نيز ارائه شود.

5- دانشگاههاي مجري اين برنامه مي‌توانند، بر اساس امكانات خود، از قبيل تعداد دانشجو، وجود استاد متخصص در هر حوزه و موارد ديگر، نسبت به ايجاد گرايشهاي مختلف اقدام نمايند و چنانچه امكانات كافي براي ايجاد همه‌ي گرايش‌ها را ندارند، برخي از آنها را ايجاد نمايند.

6- ميزان واحدهاي تعريف شده در اين برنامه با ميزان واحدهاي ابلاغ شده از سوي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري هم‌خواني دارد.

7- در اين برنامه امكان انتخاب دروس مورد علاقه‌ي دانشجويان بيشتر فراهم آمده است و دانشجو مي‌تواند در مواردي دروس دلخواه خود را از ميان چند درس، انتخاب كند.