رود،

     بین رفتن و نرفتن ایستاده است.

ماه،

     تن به رود داده است.

رود، خسته و گسسته می رود به پیش.

ماه، می رود ز خویش.

ماه،

روی قطره قطره ی وجود رود

با نگاه خود،

          نوشته یادبود.

رود،

    خسته و گسسته

          مثل آهوان پیر

می رسد به سینه ی کویر.

***

می مکد زمین تشنه رود را؛

پاک می کند

               خطوط یادبود را...